تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

بهاریه

در روزهای آخر اسفند کوچ بنفشه‌های مهاجر زیباست در نیم روز روشن اسفند وقتی بنفشه‌ها را از سایه‌های سرد در اطلس شمیم بهاران با خاک و ریشه میهن سیارشان در جعبه‌های کوچک چوبی در گوشه‌ خیابان می‌آورند جوی هزار زمزمه در من می‌جوشد ای‌کاش ای‌کاش آدمی وطنش را مثل بنفشه‌ها در جعبه‌های خاک یک روز می‌توانست همراه خویش ببرد هر کجا که خواست در روشنای باران در آفتاب پاک                                  « محمدرضا شفیعی کدکنی» ...
28 اسفند 1391

صدای پای عمو نوروز

سلام به نفسای زندگی حالتون خوبه خوش می گذره امیدوارم هرجا که هستید تمام ثانیه ثانیه های زندگیتون سرشاز از شادی و خوشی باشه عاقبت بخیری شما دو فسقلی آرزوی قلبی منه خدای بزرگ خودت نگهدار فرشته های من باش روزهای اخر اسفند رو داریم می گذرونیم و امروز اولین روز از آخرین هفته نصفه و نیمه سال 91 هست و به شادی و میمنت روز سه شنبه سی اسفند حوالی ساعت 2:30 ظهر سال کهنه جاشو به سال نو میده و گردش روزگار دوباره ادامه پیدا می کنه فصلی تازه میاد که آرزو می کنم  با خودش تازگی و طراوت و برکت بیاره وشور زندگی رو دوباره برگردونه به قلب ماهایی که خسته ا یم از روزگاری که به ما سخت میگیرد. به یاری خدا تقریبا کار خو...
26 اسفند 1391

بیست و هشت ماهگی

سلام به جوجه های ناز و خوشملم حال و احوالتون خوبه من فدای اون شیرین زبونیتون برم الهی چشم بد همیشه ازتون دور باشه خدای بزرگ ازت می خوام که همه بچه های معصوم رو در کنف عنایت خودت قرار بدی و عاقبت بخیرشون کنی ماه و ستاره منم به اونی که شایستگیشو دارن برسن جونم برای گلام بگه خدا رو شکر سرما خوردگیتون بهتر شده غذا خوردنتون هم اگه چشم نزنم بهتره البته شلوغ کاری ها و فضولی ها سر جای خودش بعضی هاش برام عادی شده ظهر که میام مامان برام تعریف می کنه دخترت تا یه وسیله کوچولو پیدا می کنه میزاره زیر پاش از کانتر میره بالا یه همچین دخمر کوهنوردی دارم عزیز دلم امیدوارم تمام قله های زندگیت رو به راحتی فتح کنی نازنین کوچولوی من همچنان درگی...
16 اسفند 1391

سرما خوردگی گلدونه ها

سلام به عزیز دردونه های ناز خودم حال و احوالتون که خوبه انشالله غم راه خونتون رو گم کنه و همیشه  شاد و سلامت باشین خدمت نفسای خودم بگم که روز چهارشنبه به اتفاق خاله جون دو سه ساعتی مرخصی گرفتیم رفتیم خرید یه مقدار خرید کردیم یه مقداریش هنوز مونده البته مسئول محترم دفتر تا تونست به گوشیم زنگ زد که کی میایی و رسما پوستمون رو کند مبارکتون باشه شیطونکای ناز این لباسا ایشالا به شادی و سلامتی بپوشیدشون پنجشنبه بعد از ظهر بالاخره اومدیم خونه خودمون بعد یه هفته مهمونی و کنگر خورون تا نصفه شب کلی کار کردم شما ها هم مشالا شیطون زبونم مو درآورد از بس گفتم که لطفا دمپایی بپوشید رو زمین لخت راه نرید ولی کو گوش شنوا نصف شب دیگه داش...
13 اسفند 1391

خونه تکونی 1

سلام به جیگر طلا های خودم حال و احوال چطوره جونم براتون بگه که آخرین ماه سال شروع شده و داریم به استقبال فصل زیبای بهار و نوروز می ریم امیدوارم سال جدید سالی باشه پر از آرامش و مهر و دوستی برای آریائی نژادان پاک تبار خوشگلای من نم نمک خونه تکونی رو شروع کردیم فرشا رفتن برای شسته شدن ولی مجبور شدیم موکتا رو خودمون بشوریم و البته با دردسر هنوز هم نمدار هستند و بدلیل خالی شدن خونه خودمون این هفته تشریف بردیم منزل مامان جون و طفلی کارشو چند برابر کردیم خونه خودمون یه مقدار کار انجام دادیم ولی خب بخش زیادیش مونده خدا کنه بتونیم برای نوروز یه خونه نسبتا تمیز داشته باشیم بخشی از خریدهای عید هم انجام شده و البته هنوز مونده ...
8 اسفند 1391

خدای مهربان من

سلام گلای نازم فرشته های خوشگل من حالتون خوبه شیرین عسلا خیلی دوستون دارم نفسای من ضربان قلب من شدین که لحظه هام با وجود شماست که معنی پیدا می کنه امیدوارم همیشه سربلند باشید و خوشبخت و هیچ لکه ابری تو آسمون قلبتون نباشه و هیچ رنج و ناراحتی  آزرده خاطرتون نکنه نازنینا آسمون زندگیتون همیشه همیشه روشن و بختتون به بلندی آفتاب عالمتاب فرشته های خوشگل من این روزها تمام لحظه هام پر شده از شیرین زبونی شما دو تا حرف که می زنید منو می برید به اوج....... رو ابرا ...نمی دونید چه لذتی داره پاره های تنت ارتباط کلامی رو با محیط بیرون شروع کنن و تو هر روز شاهد پیشرفتشون باشی...خدایا هزاران مرتب شکر بابت همه نعم...
5 اسفند 1391
1